سرزمین سرد
سرزمین سرد محل حضور خداوند است در زندگی انسان

ارنست همینگوی فردریش نیچه خاموشی بموقع مکث کنید تنهایی عبور از طوفان لبخند آدم های خوب آناتول فرانس شعری از سهراب سپهری با اجازه خدا شکستن روزه پند حافظ درخت - ایرج جنتی عطایی روزی از روزها چرچیل بنجامین فرانکلین حال ما


راهسازان




نویسنده : مهران قیصری تاریخ : جمعه 24 آبان 1392

رفتن و رسیدن

هر رفتنی رسیدن نیست ولی برای رسیدن باید رفت.




نویسنده : مهران قیصری تاریخ : جمعه 24 آبان 1392

مسافر
مكن اى صبح طلوع ...
به کجا می روی؟

صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو...

یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو...

ای کبوتر به کجا؟یک،دو نفس صبر بکن

آسمان پای پرت پیر شود بعد برو...

باش با دست خودت آینه را پاک بکن

نکند آینه دلگیر شود ، بعد برو...

یک نفس حسرت لبخند تو را می بارد

خنده کن عشق نمک گیر شود بعد برو...

تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند

صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو...

خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد

 صبر کن خواب تو تعبیر شود بعد برو



نویسنده : مهران قیصری تاریخ : پنج شنبه 23 آبان 1392

بزن باران

بزن باران بهاری کن فضا را
بزن باران و تر کن قصه ها را
بزن باران که از عهد اساطیر
کسی خواب زمین را کرده تعبیر

 بشارت داده این آغاز راه است
نباریدن دلیل یک گناه است
بزن باران به سقف دل که خون است
کمی آنسوتر از مرز جنون است

 بزن باران که گویی در کویرم
به زنجیر سکوت خود اسیرم
بزن باران سکوتم را به هم زن
و فردا را به کام ما رقم زن
بزن باران به شعرم تا نمیرد
در آغوش طبیعت جان بگیرد
بزن باران، بزن بر پیکر شب

 بر ایمانی که می سوزد در این تب
به روی شانه های خسته ی درد
به فصل واژه های تلخ این مرد
بزن باران یقین دارم صبوری
و شاید قاصدی از فصل نوری
بزن باران، بزن عاشق ترم کن
مرا تا بی نهایت باورم کن

 




نویسنده : مهران قیصری تاریخ : پنج شنبه 23 آبان 1392

دنیا

دنیا دو روز است.روزي  باتوست  و  روزي عليه تو :

در روزی که با توست مغرور مشو    و   در روزی که علیه توست غمگین مباش  ،

هردو می گذرند.

مولای متقیان امیرالمومنین علی(ع)




نویسنده : مهران قیصری تاریخ : دو شنبه 20 آبان 1392

تمام ناتمام من

خداوندا ...

گره های ناگوار، با تو باز می شوند؛
شدت سختی ها، با تو می شکند؛
آنان که دنبال رهایی می گردند،
به تو التماس می کنند.

از قدرتت، سختی های زندگی،
حساب می برند؛
به لطفت،
علت ها و اسباب،
فراهم می شوند؛
با توانایی ات،
سرنوشت، جاری می شود؛
و با اراده ات،
وسایل آماده می شوند.

وقتی که می خواهی،
بی آن که چیزی بگویی،
اسباب، فرمان می برند؛
و وقتی نمی خواهی،
بی آن که چیزی بگویی،
اسباب، از کار می ایستند.

وقت دشواری ها،
آن که صدایش می کنند،
تویی
و وقت گرفتاری ها، آن که دنبال پناهش می گردند،
تویی.

برای من اتفاقی افتاده
که زیر سنگینی اش شکسته ام؛
گرفتاری ای آمده که تحملش را ندارم.
آن چه تو فرستاده ای، کس دیگری برنمی گرداند.
آن چه تو آورده ای، کس دیگری نمی برد.
دری را که تو بسته ای، کس دیگری باز نمی کند
و دری را که باز کرده ای، کسی نمی بندد.

پس خودت درِ رهایی را به رویم باز کن.
به توانایی ات،
این هیبت غم را در من بشکن
و کاری کن به همین سختی،
به همین رنجی که دارم
از آن به تو شکایت می کنم، زیبا نگاه کنم.

نیایشی از صحیفه سجادیه



:: برچسب‌ها: نیایش,

نویسنده : مهران قیصری تاریخ : یک شنبه 19 آبان 1392


.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به سرزمین سرد مي باشد.